کد مطلب:50531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157
«الحمدلله الاول فلا شی ء قبله و الاخر فلا شی ء بعده و الظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه. (و منها فی ذكر الرسول- صلی الله علیه و آله:) مستقره خیر مستقر و منبته اشرف منبت، فی معادن الكرامه و مماهد السلامه، قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنیت الیه ازمه الابصار، دفن الله به الضغائن و اطفا به الثوائر، الف به اخوانا و فرق به اقرانا، اعز به الذله و اذل به العزه.»[1] . سپاس خدای راست كه اول است و چیزی پیش از او نیست و آخر است و پس از او موجودی نیست. برتر است و از او بالاتر چیزی نیست. نزدیك است و از او نزدیكتر نیست. (و از این خطبه است در ذكر رسول (ص):) قرارگاه او بهترین قرارگاه است و خاندان او را شریفترین پایگاه است، از كانهای ارجمندی و كرامت و مهدهای پاكیزگی و عفت. دلهای نیكوكاران به سوی او گردیده. دیده ها در پی او دویده. كینه ها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مومنان را بدو برادران هم كیش ساخت و جمع كافران را پریش. خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار و عزیزان را بدو خوار. زندگی حقیقی، زیستن با ارجمندی است و این امر در اندیشه و سیره ی امام علی ( ع) چنان می درخشد كه آن حضرت، حیات بی عزت را مرگ واقعی معرفی كرده است. در پیكار [صفحه 303] صفین لشكریان معاویه پیشدستی كردند و شریعه ی فرات و اشغال نمودند و آب را به روی لشكریان امام (ع) بستند.[2] امیرمومنان ( ع) خطبه ای شگفت ایراد كرد و فرمود دشمن از شما نبرد می طلبد و گرسنه ی جنگ است، یا تن به ذلت دهید تا تیغهایتان را با خون دشمن سیراب سازید و سپس خود سیراب شوید: «قد استطعموكم القتال، فاقروا علی مذله و تاخیر محله، او رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء. فالموت فی حیاتكم مقهورین و الحیاه فی موتكم قاهرین.»[3] . از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری بر جای بپایید و از رتبه ای كه دارید فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر كنید و آب را از كف آنان به در كنید. خوار گشتن و زنده ماندنتان مردن است و كشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن. این سخنان روح عزتمندی را در كالبد لشكریان چنان برانگیخت كه با حمله ای برق آسا لشكریان معاویه را عقب راندند و شریعه را در اختیار گرفتند. آن گاه برخی از یاران امام (ع) گفتند اینك ما آب را بر آنان ببندیم و عمل به مثل كنیم تا از پای درآیند. اما پیشوای عزتمندان از سر عزت نفس فرمود: «خذوا من الماء حاجتكم و ارجعوا الی عسكركم و خلوا بینهم و بین الماء، فان الله قد نصركم ببغیهم و ظلمهم.»[4] . به اندازه ی نیازتان آب بردارید و به لشكرگاه خود بازگردید و راه رسیدن آنها را به آب آزاد بگذارید، همانا خداوند شما را بر آنها به سبب سركشی و ستمگری شان پیروز گردانیده است. عزت و سیادت از چنان جایگاهی در زندگی آدمی برخوردار است كه بدون آن زندگی معنا ندارد. سخن حسین بن علی (ع)- تربیت شده مدرسه ی نبوی و علوی- بیانگر این امر است: «موت فی عز خیر من حیاه فی ذل.»[5] . [صفحه 304] مرگ با عزت از زندگی با ذلت بهتر است. همچنین سخن حسین (ع) در روز عاشورا، آن هنگام كه سپاه عمر بن سعد از هر طرف حسینیان را محاصره كرد و دو سپاه رویاروی هم قرار گرفتند، نشان دهنده ی این تربیت كمالی است: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد ركز بین اثنتین، بین السله و الذله و هیهات منا الذله، یابی الله ذلك لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان نوثر طاعه اللئام علی مصارع الكرام.»[6] . آگاه باشید كه این فرومایه (ابن زیاد)، فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هیهات كه ما زیر بار ذلت رویم، زیرا خداوند و پیامبرش و مومنان از اینكه ما زیر بار ذلت رویم ابا دارند و دامنهای پاك مادران و انسانهای پاكدامن و مغزهای با غیرت و نفوس با شرافت روا نمی دارند كه اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه انسانهای كریم و نیك منشان مقدم داریم. در مدرسه ی تربیتی علی بن ابی طالب (ع) زندگی با سربلندی، حیات است، هر چند كه با سختی بسیار همراه باشد و زندگی در خواری، ممات است، هر چند كه با راحتی بسیار مقرون باشد. آن حضرت فرموده است: «المنیه و لا الدنیه. و التقلل و لا التوسل.»[7] . مرگ آری، اما تن دادن به پستی هرگز، قناعت به كم آری، اما دست نیاز به سوی دیگران دراز كردن هرگز. انسانی كه به عزت شكوفا می شود، در همه ی امور زندگی از سر بزرگواری و ارجمندی رفتار می كند، چنانكه در سروده ای زیبا در دیوان منسوب به امیرمومنان علی (ع) آمده است: انی امرء بالله عزی كله من آنم كه سربلندی ام به خداست، بزرگی را پسینم از پیشینم به ارث برده است. [صفحه 305] فاذا صنعت صنیعه اتبعتها هر گاه نیكی ای كنم آن را به نیكی دیگر پی گیرم، هر چند از من در نخواهند. و اذا یصاحبنی رفیق مرمل اگر بی نوایی با من همراه شود، توشه را نخست به وی خورانم تا سیر گردد. و اذا دعیت لكربه فرجتها هر گاه مرا به اندوهی خوانند بازش گشایم و اگر به نیرنگی، سرباز زنم. و اذا یصیح بی الصریخ لحادث و چون گرفتاری فریاد برآرد، همچون شهاب فروزان به وی رسم. و اعد جاری من عیالی انه همسایه را همچون كسان خویش شمرم كه از میان كویها كوی مرا برگزیده است. و حفظته فی اهله و عیاله در كار خانگیان و كسانش نگاهبان اویم و تا كنون روی ترش نداشته ام.
كمال تربیت آدمی در این است كه به عزت دست یابد و رسالت تربیتی پیام آوران الهی نیز در این جهت بوده است كه عزتهای مجازی و دروغین را به كناری زنند و مردمان را به عزت حقیقی رسانند، زیرا هیچ چیز در تربیت چون عزت، شخصیت آدمی را تحكیم و تثبیت نمی كند و هیچ دژی چون عزت، انسان را در برابر وسوسه ها حفظ نمی كند و از تباهیها به دور نمی دارد. امیرمومنان (ع) در خطبه ای با بیان شان رب العزه و رسالت پیامبر اكرم (ص) بدین حقیقت اشارت فرموده است:
ورث المكارم آخری من اولی
بصنیعه اخری و ان لم اسال
آثرته بالزاد حتی یمتلی
و اذا دعیت لغدره لم افعل
وافیته مثل الشهاب المشعل
اختار ما بین المنازل منزلی
بتعاهد منی و لما اسعل[8] .
صفحه 303، 304، 305.