کد مطلب:50531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

کمال تربیت











كمال تربیت آدمی در این است كه به عزت دست یابد و رسالت تربیتی پیام آوران الهی نیز در این جهت بوده است كه عزتهای مجازی و دروغین را به كناری زنند و مردمان را به عزت حقیقی رسانند، زیرا هیچ چیز در تربیت چون عزت، شخصیت آدمی را تحكیم و تثبیت نمی كند و هیچ دژی چون عزت، انسان را در برابر وسوسه ها حفظ نمی كند و از تباهیها به دور نمی دارد. امیرمومنان (ع) در خطبه ای با بیان شان رب العزه و رسالت پیامبر اكرم (ص) بدین حقیقت اشارت فرموده است:

«الحمدلله الاول فلا شی ء قبله و الاخر فلا شی ء بعده و الظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه. (و منها فی ذكر الرسول- صلی الله علیه و آله:) مستقره خیر مستقر و منبته اشرف منبت، فی معادن الكرامه و مماهد السلامه، قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنیت الیه ازمه الابصار، دفن الله به الضغائن و اطفا به الثوائر، الف به اخوانا و فرق به اقرانا، اعز به الذله و اذل به العزه.»[1] .

سپاس خدای راست كه اول است و چیزی پیش از او نیست و آخر است و پس از او موجودی نیست. برتر است و از او بالاتر چیزی نیست. نزدیك است و از او نزدیكتر نیست. (و از این خطبه است در ذكر رسول (ص):) قرارگاه او بهترین قرارگاه است و خاندان او را شریفترین پایگاه است، از كانهای ارجمندی و كرامت و مهدهای پاكیزگی و عفت. دلهای نیكوكاران به سوی او گردیده. دیده ها در پی او دویده. كینه ها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مومنان را بدو برادران هم كیش ساخت و جمع كافران را پریش. خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار و عزیزان را بدو خوار.

زندگی حقیقی، زیستن با ارجمندی است و این امر در اندیشه و سیره ی امام علی ( ع) چنان می درخشد كه آن حضرت، حیات بی عزت را مرگ واقعی معرفی كرده است. در پیكار

[صفحه 303]

صفین لشكریان معاویه پیشدستی كردند و شریعه ی فرات و اشغال نمودند و آب را به روی لشكریان امام (ع) بستند.[2] امیرمومنان ( ع) خطبه ای شگفت ایراد كرد و فرمود دشمن از شما نبرد می طلبد و گرسنه ی جنگ است، یا تن به ذلت دهید تا تیغهایتان را با خون دشمن سیراب سازید و سپس خود سیراب شوید:

«قد استطعموكم القتال، فاقروا علی مذله و تاخیر محله، او رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء. فالموت فی حیاتكم مقهورین و الحیاه فی موتكم قاهرین.»[3] .

از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری بر جای بپایید و از رتبه ای كه دارید فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر كنید و آب را از كف آنان به در كنید. خوار گشتن و زنده ماندنتان مردن است و كشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن.

این سخنان روح عزتمندی را در كالبد لشكریان چنان برانگیخت كه با حمله ای برق آسا لشكریان معاویه را عقب راندند و شریعه را در اختیار گرفتند. آن گاه برخی از یاران امام (ع) گفتند اینك ما آب را بر آنان ببندیم و عمل به مثل كنیم تا از پای درآیند. اما پیشوای عزتمندان از سر عزت نفس فرمود:

«خذوا من الماء حاجتكم و ارجعوا الی عسكركم و خلوا بینهم و بین الماء، فان الله قد نصركم ببغیهم و ظلمهم.»[4] .

به اندازه ی نیازتان آب بردارید و به لشكرگاه خود بازگردید و راه رسیدن آنها را به آب آزاد بگذارید، همانا خداوند شما را بر آنها به سبب سركشی و ستمگری شان پیروز گردانیده است.

عزت و سیادت از چنان جایگاهی در زندگی آدمی برخوردار است كه بدون آن زندگی معنا ندارد. سخن حسین بن علی (ع)- تربیت شده مدرسه ی نبوی و علوی- بیانگر این امر است:

«موت فی عز خیر من حیاه فی ذل.»[5] .

[صفحه 304]

مرگ با عزت از زندگی با ذلت بهتر است.

همچنین سخن حسین (ع) در روز عاشورا، آن هنگام كه سپاه عمر بن سعد از هر طرف حسینیان را محاصره كرد و دو سپاه رویاروی هم قرار گرفتند، نشان دهنده ی این تربیت كمالی است:

«الا و ان الدعی ابن الدعی قد ركز بین اثنتین، بین السله و الذله و هیهات منا الذله، یابی الله ذلك لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان نوثر طاعه اللئام علی مصارع الكرام.»[6] .

آگاه باشید كه این فرومایه (ابن زیاد)، فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هیهات كه ما زیر بار ذلت رویم، زیرا خداوند و پیامبرش و مومنان از اینكه ما زیر بار ذلت رویم ابا دارند و دامنهای پاك مادران و انسانهای پاكدامن و مغزهای با غیرت و نفوس با شرافت روا نمی دارند كه اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه انسانهای كریم و نیك منشان مقدم داریم.

در مدرسه ی تربیتی علی بن ابی طالب (ع) زندگی با سربلندی، حیات است، هر چند كه با سختی بسیار همراه باشد و زندگی در خواری، ممات است، هر چند كه با راحتی بسیار مقرون باشد. آن حضرت فرموده است:

«المنیه و لا الدنیه. و التقلل و لا التوسل.»[7] .

مرگ آری، اما تن دادن به پستی هرگز، قناعت به كم آری، اما دست نیاز به سوی دیگران دراز كردن هرگز.

انسانی كه به عزت شكوفا می شود، در همه ی امور زندگی از سر بزرگواری و ارجمندی رفتار می كند، چنانكه در سروده ای زیبا در دیوان منسوب به امیرمومنان علی (ع) آمده است:


انی امرء بالله عزی كله
ورث المكارم آخری من اولی


من آنم كه سربلندی ام به خداست، بزرگی را پسینم از پیشینم به ارث برده است.

[صفحه 305]

فاذا صنعت صنیعه اتبعتها
بصنیعه اخری و ان لم اسال


هر گاه نیكی ای كنم آن را به نیكی دیگر پی گیرم، هر چند از من در نخواهند.


و اذا یصاحبنی رفیق مرمل
آثرته بالزاد حتی یمتلی


اگر بی نوایی با من همراه شود، توشه را نخست به وی خورانم تا سیر گردد.


و اذا دعیت لكربه فرجتها
و اذا دعیت لغدره لم افعل


هر گاه مرا به اندوهی خوانند بازش گشایم و اگر به نیرنگی، سرباز زنم.


و اذا یصیح بی الصریخ لحادث
وافیته مثل الشهاب المشعل


و چون گرفتاری فریاد برآرد، همچون شهاب فروزان به وی رسم.


و اعد جاری من عیالی انه
اختار ما بین المنازل منزلی


همسایه را همچون كسان خویش شمرم كه از میان كویها كوی مرا برگزیده است.


و حفظته فی اهله و عیاله
بتعاهد منی و لما اسعل[8] .


در كار خانگیان و كسانش نگاهبان اویم و تا كنون روی ترش نداشته ام.


صفحه 303، 304، 305.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 96.
    2. ن. ك: وقعه صفین، ص 160، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 116، المعیار و الموازنه، ص 146.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 51.
    4. وقعه صفین، ص 162.
    5. ابوجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، دارالاضواء، بیروت، 1405 ق. ج 4، ص 68، بحارالانوار، ج 44، ص 192، عباس بن محمدرضا القمی، نفثه المصدور فیما یتجدد بن حزن یوم العاشور، تحقیق رضا استادی، طبع یلی نفس المهموم، مكتبه بصیرتی، قم، 1405 ق. ص 619.
    6. ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب (ع)، المكتبه المرتضویه، النجف، ص 142، تحف العقول، ص 171، ابوالموید الموفق بن احمد الحنفی المعروف باخطب خوارزم (الخوارزمی)، مقتل الحسین، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، مكتبه المفید، قم، ج 2، ص 7 ، شرح ابن ابی الحدید، ج 3، صص 250 -249، با قدری اختلاف در منابع یاد شده.
    7. نهج البلاغه، حكمت 396.
    8. دیوان امام علی (ع)، صص 441 -438.